سه شنبه / ۱۹ فروردین / ۱۴۰۴ Tuesday / 8 April / 2025
×

در فضای مفهومی این اثر شاعر توانسته با ذهنی خلاق احساس شاعرانه را به وجود بیاورد. چرا که زبان این شعر بسیار ساده و صمیمی است و همین ویژگی، معنایی دقیق، با تصاویرِ بکر که توصیف گر تنهایی و مملو از غم است  سبب شده مخاطب به راحتی همذات‌پنداری کند. سادگی در این اثر شامل […]

  • کد نوشته: 511
  • فروردین 27, 1403
  • بدون دیدگاه
  • در فضای مفهومی این اثر شاعر توانسته با ذهنی خلاق احساس شاعرانه را به وجود بیاورد.

    چرا که زبان این شعر بسیار ساده و صمیمی است و همین ویژگی، معنایی دقیق، با تصاویرِ بکر که توصیف گر تنهایی و مملو از غم است  سبب شده مخاطب به راحتی همذات‌پنداری کند.

    سادگی در این اثر شامل بیان مستقیم احساسات است که برپایه ریتم مناسبی است؛

    برای مثال، در بیت:

    ما،  شعله ی شمعِ شبِ تنهایی خویشیم؛ ولیکن ،

    چون ( اشک ) به پای شبِ تنهایی ای چَشم ، چکیدیم…

    خود بیانگر تسلط ریتم است.

    در این اثر، شاعر با هوش بالای خود، جهان پیرامون را به تصویر کشانده است. هر بیت این اثر روايت دلهره‌آور زندگی است که پر از هیاهوی درونی شاعرانه است.

    شاعر با توجه به ایده هایی که در ذهن خود دارد سراسیمگی و تنهایی را در عمق بیت ها به کار برده است و فضا سازی شعر را زیبا تر کرده است.

    ناگفته نماند شاعر در بیت پنجم این اثر، اندوه را به چالش می کشاند تا مخاطب با خوانش این اثر، بصورت آگاهانه صدای ناامیدی را حس کند. اما جنبه های تاریکی (رنج و درد و …) را، با اعتماد به خدا به پذیرش رسانده است.

    سخن آخر : شاعر از عناصر تخیل، لحظه های شاعرانه را برای مخاطب به وجود آورد است‌ و از منظر روان شناختی با واژه ها بازی کرده و اثری زیبا خلق کرده است. و باتوجه به شناختی که به قلم شاعر دارم، می توان گفت اندیشه پشت تمام واژه ها بیانگر تعادلِ احساسیِ شاعرانه است.

    اثر نقد شده:

    ما، باده ی غم را، به هزاران هوس و شوق، چشیدیم…

    اندوهِ جهان، در دلِ ما بود؛ ولی هیچ، نَدیدیم…

    آن ساحلِ ویران شده در سیلِ حوادث، «خودِ ما» بود؛

    ما، پشت به « خود» کرده و از کُنجِ قفس، خوب، پَریدیم…!

    از این دلِ آغشته به خون، «عشق»، به هر سَمت، تَراوید؛

    ما، تار، به پودِ دلِ گُم گشته در این عشق، تَنیدیم…

    صد بار، گرفتارِ « عَدَم» شد همه ی جان و تنِ ما؛

    یا رَب؛ « تو»، نظر کردی و ما، از « خطرِ مرگ»، جَهیدیم…

    ما، شعله ی شمعِ شبِ تنهاییِ خویشیم؛ ولیکن،

    چون «اشک»، به پای شبِ تنهاییِ این چَشم، چکیدیم…

    دیگر نه صدا و نه سکوت و نه هیاهو و نه رَنجیست؛

    آرام گرفتیم و فقط «سوزِ دل»، از «عشق»، شنیدیم…

    #سمیه_شکیبا(باران)

    نقدو بررسی : عاطفه غلامزاده

    About The Author

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *